سلام بچه ها منو شوهرم چندماهیه بخاطر مشکلاتی خونه مادرشوهرم میمونیم،چهارشنبه با شوهرم یخورده بحث کردیم و من عصابم خیلی خورد بود وتا صبح نتونستم بخوابم صبحم میخواستم برم باشگاه بخاطر بیحالی نتونستم برم بیشتر عصابم خورد شد، نزدیکای ظهر بود همون روز پنجشنبه من دو ورق قرص خواب داشتم که یکی نبودن ورداشتم از هر کدوم نصف بسته رو خوردم که کلا بخوابمو شبم شوهرم اومد نبینمش
یادمه دوم راهنمایی که فهمیدم چجوری بچه دار میشن، بعد بابام که نماز میخوند با نفرت نگاش میکردم!!! میگفتم خجالتم نمیکشه نمازم میخونه با این کاراش
نباید تو دنیایی که: “چایی سبز بعد از جوشوندن زرده و چایی سیاه قرمز، ۷ تیر ۶ تا تیر داره، کولر گازی با برق کار میکنه و اَره برقی با بنزین، خواجه کرمانی شیرازیه و صائب تبریزی اصفهانیه و ستار همدانی تبریزی، ۳ تفنگ دار ۴ نفرن، عطاری ها عطر ندارن و قهوه خونه ها قهوه نمیفروشن، هزارپا ۶۰ تا پا داره، اچار فرانسه مال انگلیسه، با قاشق چای خوری چایی نمیخورن، جعبه سیاه هواپیما نارنجیه، ۵۱ بر ۱۷ بخش پذیره” به کسی اعتماد کنی. (زندگی برای من قشنگه! خیلی چیزای دیگه توش هست که من دلم میخواد ببینم.. میخوام بمونم ببینم ظلم تا چه حد پیش میره! میخوام بمونم و ببینم آدم تا چه اندازه قوه ستم کشیدن داره؟ میخوام بمونم و تموم رنگهای رنگین کمون دروغ رو ببینم! میخوام بمونم و بنویسم..میخوام مردمو بشناسم..تو خیال میکنی شناختن آدمای خوب و بد خودش کم کیف داره؟گمون میکنی دیدن طبیعت و لذت بردن از طبیعت تموم شدنیه؟)
منم یه بار اینکارو کردم دوسال پیش هنوز که هنوزه یادم نمیاد اون روز چه غلطی کردم فقط میدونم حسابی خراب کاری کردم یه عالمه چرت و پرت به شوهرم گفتم ابرو برا خودم نزاشتم