من اضطراب دارم روش کار میکنم درمان کنم با طب سنتی و...نی نی دوماهه دارم و زایمان باعث شده بود وضعیت روحیم ضعیفتر بشه با زلزله چن روز قبل تبریز کلا زمین گیر و منزوی شده بودم و به پیشنهاد بقیه چن روز اومدم شهرستان که از مرکز زلزله یکم دورتره ولی از کارای مادرشوهرم خوشم نمیاد دبشبم بهش هم گفتم ولی باز یادم میافته اعصابم خورد میشه مثلا وقتی جاری مادرشوهرم با بچه هاش میاد خونشون جلو اونا زن و شوهر بچمو بغل نمیکنن یا محبت نمیکنن که بچه اونا حسادت نکنه و برعکس به اون توجه میکنن اخه نوه کجا بچه جاری کجا ... خونه خودمونم میترسم مثلا که اومده بودم یه هفته هوام عوض بشه ...الان نمیدونم چیکار کنم