شوهر خالهم از بابام خوشش نمیاد و نمیذاره خالم بیاد خونه ما یعنی هربار دعوت کردیم نیومد حتی عقد من هم نیومد هیچ وقت هم نگفته چرا هربار یه بهونه ای میاره براهمون ماهم دیگه دعوتش نمیکنیم حتی میدونم خودش دلش براخواهرش خیلی تنگه ولی شوهرش زورگو و نیروی اطلاعاتی هست کل فامیل ازش میترسن خوشش میاد به همه تیکه بندازه بابای منم چون جوابشو میده براهمون بدش میاد. خلاصه تو خواب دیدم خالهم واسه تولدم کیک گرفته دستش و اومد خونه سورپرایزم کرد منم کیکشو قبول نکردم تو خواب راستی تو یه دستش کیک بود اون یکی دستش گربه😐 الان عذاب وجدان دارم چرا قبول نکردم🤣 کسی میدونه تعبیرش چیه؟