بچه ها با وجود رو شویی میان تو سینگ دستو صدرت میشورنو...ده بار محترمانه بهشون گفتم اصن نمیفهمن ...مادرشوهرم اسکاجو ب همه جا میماله برا تمیز کاری حتی وسط همون سینگ کثیف ...اون دفع ی اسکاج اوردم گزاشتم گفتم دیه از این استفاده کنیم و...من رفتم خونه بابام برگشتم دیدم همون ایکاجای کثیفو گزاشته برا ظزف از منو ور داشته ...بهش میگم تو نمیخاد زحمت بکشی ولی فایدده نداره ..دیه راضی نیستم ی لقمه نون بخورم روانی شدمم از دیتشون
برو خونه بابات تا شوهرت ی فکری بکنه بجوری برو ک فقط خودش بدونه قهر کردی ن بقیه
تازه عروسم همه مخالف ازدواجم بودن بخام برم بگم مشکل دارم ابروم میرع ..شوهرم میگه پدر مادرمن تا اخر عمر نوکریشونو میکنم حتی برگشته بم گغفته تو چن وقته تو زندگیمه اونا چن ساله ک هستن و برام مهمن ناراحتی برو خونه بابات
تازه عروسم همه مخالف ازدواجم بودن بخام برم بگم مشکل دارم ابروم میرع ..شوهرم میگه پدر مادرمن تا اخر ع ...
😐ببین وقتی خانواده با زادواج مخالفت میکنن میخوریمشون اما وقتی مشکلی پیش میاد میفهمیم چ غلطی کردیم!!!!!هوووووف پس هیچ راهی نداری چون شوهرت خودش عادت داره ب اون زندگی چرک