از صبح قهر همش تو اتاقم گف بیا نهار بخور نخوردم بعد به زور اورد گف بخور بی حال شدی حالا بار رفته پای تلویزیون بعدم خوابیده منم تو اتاق بعدم اومده منو بوسیده مزه ریخته دوباره رفته پای تلویزیون عوض اینکه از صبح بگه بیا دو کلمه حرف بزنیم اصن انگار نه انگار فقط نمیدونم این بوسیدن نگران بودنش چیه دیگه انیقد اعصابم خورده دلم میخواد برم کتکش بزنم فقط بگین من با این چیکار کنم انگار لال مادر زاده چیکار کنم که حرف بزنه این انگار از پشت کوه اومده واس سرم داره میترکه