اره دخترخالم و داداشم همو میخاستن مادرش راضی نبود خیلی با سختی و بدبختی بهم رسیدن مادرش گفت نمیزارم باهم بمونید ازدواج کردن اوایل ازدواجشون زنداداشم باردار شد مادرش باهر ترفندی بود بچه رو سقط کرد گفت زوده بچه دارشید.رفتن با اون یکی خالم برای داداشم جادو کردن که بچه دار نشه.بعداز یکسال هم اتیش انداخت تو زندگیشون و طلاق دخترش رو گرفت.بعد از اون با یکی دیگه داداشم ازدواج کرد بچه دار نشد با اینکه همه دکترا میگن سالمه.دختر خالمم اوایل ص.ی.غه چند نفر شد اخرشم با یه افغانی ازدواج کرد.به خاله بزرگم پیغام داده بود بگو فلانی ینی داداشم حلالم کنه
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
چندین سال پیش دخترعمووپسرعمه ام عاشق هم بودن وخیلی همومیخواستن.ولی شوهرعمه ام نذاشت وخیلی دخترعموم روتحقیرکرد.اینقدرتحقیرش وتوهینش بدبود که توهمون ماه دخترعموم به زشت ترین خواستگارش که پیرمیزد ولی پیرنبود بله را داد.اونم باگریه و.....پطرعما ام داشت دیوونه میشد.بعدچندسالم پسرعمه ام بادختری هم نام دخترعموم ازدواج کرد.الان سالهاست میگذره.هر دوخیلی خیلی خوشبختن.وزندگی خیلی خوبی دارن .ولی ته دلشون خیلی به هم فکرمیکنن.بخصوص دخترعموم خیلی سراغشوازمن و...میگیره