بچع ها ی هفته الکی الکی شوهرم دعوا راه انداخت و بعدش ریش سفید اورد ک زنم فلان گفته وفلان کارو کرده با اینکه من اصلا واسع قهر نرفتم فقط پشت گوشی بحثمون شد اونم بزرگش کرد دیگه ابرومو جلو کل خانوادش برد... رفته هرحرفی ک بین مون بوده ب خانوادش گفته خاک تو سر حالا ک اومدم سر خونه زندگیم ی حس بد دارم حس میکنم غرورمو شکسته اصلا دوس ندارم با خانوادش روبرو شم فک میکنم اونا ازم بدشون میاد حتی تا مغازه نمیرم حس بدی دارم رفتار شوهرمم سرد بود سرد تر شده اصلا حرف نمیزنه فقط موقع نیازش میاد سمتم البته ازش بدم اومده الان چیکارکنم بنظرتون چرا اینجوری شدم البته خوب نتونستم توضیح بودم فقط کمکم کنید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پس چرا برگشتی؟ که دفعه بعد با وضع فجیع تری برگردی خونه بابات؟
عزیزِ خواستنیِ کوچولوی من سلام 🥰با این که خیلی یهویی اومدی و مامان و غافلگیر کردی ولی خوش اومدی عدسی مامان👼امروز در تاریخ۱۴۰۰/9/۱۶ برای اولین بار صدای قلبت و گوش دادم قلب مادر🤩بی صبرانه منتظرتم عدسی من🤩عدسی، سوم مرداد به دنیا اومد👶و زندگی آروم و یکنواخت ما رو نابود کرد🥴😁❤