وقتی بچمو دنیا اوردم و شوهرم و مادرشوهرم اومدن دنبالم،تو ماشین من با بخیه و درد نمیتونستم بچه بغل کنم مادرشوهر بچه رو بغل کرده بود...تو مسیر به وانتی داشت به میفروخت،مادرشوهرم ب شوهرم گفت عههه عجب به هایی داره،میزنی کنار بخرم....قیافه منو شوهرم این شکلی شده بود🙄
شوهرم گفت واقعا الان وقت اینچیزاس اخه!گفت وا مگه چیه!
امروز یادم افتاد هم ناراحت شدم هم خندم گرفت،شما بودین چه برداشتی از این حرکتش میکردید؟؟
من اینحس بهم دست داد که هیچ ارزشی واسه منو شوهر و بچم قائل نیس