سلام خیلی وقته اسمشو یادم رفته.😔
راجب دختریه ک کم پولن و مادرش سبزی های مردم رو پاک میکنه و باباش معتاد
بعد ی خاستگار پولدار پیدا میشه ک البته پسره دختره رو دوست نداره..باهم ازدواج میکنن ولی پسره اینقد اذیتش میکنه دختره میره خونه مامان و مامان بزرگش بعد اونام میگن باید برگردی دختره هم فرار میکنه بعد ب ی پیرزن پناه میبره ب مدت چند ماه با اونا زندگی میکنه ک آخرش پیداش میکنن و........
اخرش اون شوهرش ک خیلی اذیتش میکرد از بالا پشتبونی مییوفته ک میمیره دختره هم با پسری ب اسم شهاب ازدواج میکنه
توروخدااااا اگه بلدید بگید تومور گرفتم اینقد فک کردم