2777
2789
عنوان

برای تو در هرکجا که هستی❤🌱

59 بازدید | 1 پست

    ای شب از رویای تو رنگین شده                                    سینه از عطر توام سنگین شد                                         ای به روی چشم من گسترده خویش
                شادیَم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیَم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهٔ مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر

ای در ِ بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ِ ظلمتِ تردید ها

با تواَم دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست

این دل تنگ من و این بار نور ؟
هایهوی زندگی در قعر گور ؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سرنهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش ، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرّارها
گمشدن در پهنهٔ بازارها

آه ، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره ، با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان

از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت

جوی خشک سینه ام را آب ، تو
بستر رگهام را سیلاب ، تو

در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم به راه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه ، ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم

آه ، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب

آه ، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این ، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد

   جامعه ی ما به افراد  خوشحال و خوش اخلاق نیاز داره لطفا سعی کنید مهربون باشید و لبخند بزنید     مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کرده اند ، از پنجره های باز و نورگیر گریزان هستند                                     

❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

این دگر من نیستم ، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم

آه ، می خواهم که بشکافم ز هم
شادیَم یکدم بیالاید به غم

آه ، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم هایهای

این دل تنگ من و این دود عود ؟
در شبستان ، زخمه های چنگ و رود ؟

این فضای خالی و پروازها ؟
این شب خاموش و این آوازها ؟

ای نگاهت لای لایی سِحربار
گاهوار ِ کودکان بی قرار

ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی

❤❤❤❤❤❤❤❤❤

   جامعه ی ما به افراد  خوشحال و خوش اخلاق نیاز داره لطفا سعی کنید مهربون باشید و لبخند بزنید     مردمی که به خانه های تاریک و بی دریچه عادت کرده اند ، از پنجره های باز و نورگیر گریزان هستند                                     
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

نی نی یار

منوخدام | 37 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز