2777
2789
عنوان

قسمت و سرنوشت چقدر تو زندگیتون تاثیر داشته؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2224 بازدید | 50 پست

راستش هیچی همش با برنامه خودم بوده البته به کمک خداجونم😍

فقط عاشق شدنم کاملا اتفاقی بود اما بعدش دیگه هیچ چیز زمدگیم اتفاقی نبود همش با تلاش خودم بوده

زخمی به قلبمه که دیگه خدا هم بغلم کنه خوب نمیشه

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

منظورم اینه چیزیو که خدا از قبل میدونه و هست چطور میشه تقییر داد تو اگه قراره یه بچه در آینده داشته ...

خدا توانایی تغییر هر چی رو داره ولب تریجیح خدا و کاءنات و همه اینکه همه چیز روال طبیعی ایش رو طی کنه

حسبیَ الله، لٰا الٰه إلا هُوْ، عَلیه توکلتُ و هوَ ربُّ الْعرشِ الْعَظیم.

درسته که سرنوشت رو خیلی ها قبول ندارن اما هر لحظه از زندگیمون مشغول ساختن لحظات بعدی هستیم و اینو بهش میگن کارما

ما اگر در لحظه حال دلمون خوب باشه و بدذکسی رو نخواهیم و دروغ نگیم و تهمت نزنیمو و حق الناس رو رعایت کنیم و..... این کارها همش در آینده و سرنوشتمان اثر داره . 


ان شالله خدا اخرو عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه

امین



نه دقیقا حرف منم تو ازدواج بود ازدواج اصلا قسمت نیست هرکس یه اعتقادی داره 

برا من نمیدونم چی اسمشو بزارم کاملا متفاوت و یجور دیگه بود،بهتره بگم معجزه،یامثل فیلمای هندی

وابستگی و مهرطلبی،دو عاملِ بزرگِ طلاق و بدبختیِ خانواده هایِ ایرانی!
من به سرنوشت اعتقادی ندارم خودمون سرنوشت می سازیم کسی که با یه مهتاد ازدواج میکنه واقعا به نظرت سرنو ...

نه دیگه ....اون اصرار میکنه به چیزی که به صلاحش نیست و قطعا سرنوشت چیز بهتری براش کنار گذاشته ولی اون با اراده ی خودش تغییرش میده و انتخاب اشتباه میکنه

ز غوغای جهان میو🌱🐈‍⬛

میشه تعریف کنید برامون؟😍

اون‌موقعا خدا خیلی دوستم داشت،خیلی،هم اتاقیام میگفتن،اما من نمیفهمیدم چی میگن،الان بعد اینهمه سال تازه بحرفشون رسیدم.

در مورد ازدواجم،دقیقا همون شخصی که مد نظرم بود،حالا ملاکا رو نمیگما،که همونارو میخواستم،دقیقا خود این شخصو،خود خودشو،به اسم،از خدا خواستمش،بدون اینکه دیده باشمش،فقط و فقط تعریف و اسمشو مثل بقیه  شنیده بودم،آرزوم بود،رویا بود برام، دست نیافتنی و غیرممکن بود،چون اصلا نه همو میشناختیم نه دیده بودیم و نه امکان دیدار داشتیم بنا به بهنونه هایی،هیچ هیچ.اون که منو اصلا نمیشناخت،اما من اسمی میشناختمش ،فقط اسمی،نه تنها من کل شهرمون.خدا خواست،همین 

وابستگی و مهرطلبی،دو عاملِ بزرگِ طلاق و بدبختیِ خانواده هایِ ایرانی!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792