من خودم اواخر ترم ۸ یه روز ده دقیقه از کاراموزی رو پیچوندم استادم فهمیده بود گفت به جاش باید یه روز کامل با یه گروه دیگه بیای منم کلی غر زدم و ناراحت بودم، روز آخر کاراموزیام رفتم اصلا خبر نداشتم کدوم گروه هستن و کیا شیفتن یکی از پسرای یه ترم پایین تر از خودم رو دیدم و خوشم اومد ازش با هم دوست شدیم 😢بعد از ۴ سال سینگلی گل دقیقه ی ۹۰ بود😂
اونموقعا خدا خیلی دوستم داشت،خیلی،هم اتاقیام میگفتن،اما من نمیفهمیدم چی میگن،الان بعد اینهمه سال تا ...
خوشبخت بشین انشالله
ولی شاید باورتون نشه منم ۴ سال باهم تو یه دانشگاه بودیم من ورودی مهر بودم اون بهمن ولی کل اون ۴ سال ندیده بودمش نه توی دانشگاه نه بیمارستان روز آخر کارشناسیم تو بیمارستان دیدمش اونم فقط به خاطر ۱۰ دقیقه پیچوندن کاراموزیم فقط اسمشو شنیده بودم چون خیلی زرنگ بود.......اون روز آخر هم وقتی داشتم شمارمو واسه یکی از دوستام میخوندم حفظ کرده بود و بعد یه هفته به بهونه ی امتحان پیام داد😂😂