خانواده همسرم خوبن انصافا. یدونه خواهر شوهر دارم یدونه جاری. من و جاریم باهم عقد کردیم. خانواده همسرم بی نهااااااایت به اون توجه میکردن و میکنن. ولی با من اینجوری نبودن. به من بی احترامی نمیکردنا به هیچ وجه. ولی اون توجه ویژه ای که به اون داشتن به من نداشتن. بارها سر این قضیه دلم شکسته. با این کارهاشون باعث شدن ناخودآگاه از جاریم بدم بیاد با اینکه دختر خوبیه. مادرشوهرمم دیگه دوست ندارم به خاطر اون رفتاراش.
الان اوضاع فرق کرده. دیگه مثل سابق بینمون فرق نمیزارن و خیلی خیلی هم به من ارزش قائل میشن. ولی من اون روزا رو فراموش نمیکنم و اصلا دلم باهاشون صاف نمیشه. نمیدونم واقعا چیکار کنم که یادم بره. خودمم دارم عذاب میکشم از این رفتارم