تو تاپیک قبلم گفتم قضیه چیه شوهرم از سره کار اومد آروم آروم بهش گفتم و عکس خواهرشوهرم که با دوست شوهرم سلفی گرفتن و نشونش دادم هنگ کرد بعدم بغلش کردم گفتم درستش میکنیم ناراحت نباش سرم داد زد پرتم کرد انگار مقصر من بودم مثل حیون باهام رفتار میکنه باهاش حرف میزنم میخواد منو بخوره حالا هم اومده میگه وسایل هات و جمع کن فزدا میریم شهرستان زندگی ما دیگه فایده نداره تموم شد منم گفتم یه درک اگه قرار باشه با اشتباه این و اون بخوای با من اینطوری رفتار کنی هر چه زود تر تمومش کنیم بره این لامصب نمیگه خواهر من یه غلطی کرده به این چه ربطی داره آخه به خواهرشم زنگ زد گفت دروغه بعد عکس وفرستاد براش گفت این عکس فتوشاپه اصلا من نمیدونم خواهر این اینطور کرده به من و زندگی که ما هیچ مشکلی نداشتیم و خوش و خرم زندگی میکردیم چه ربطی داره شوهرم و الان شناختم چه احمقیه