سلام سلام چطورین خانوما؟
لطفا بیاین کسایی که تو یه حیاط با مادرشوهر زندگی میکنن یا یه زمانی زندگی میکردید از تجربیاتتون بگید چه حسی داشتین؟ رفت و آمد رو چجوری مدیریت میکردید؟ راحت بودید یا نه؟ با وجود بچه چیکار کردید؟
مسخره هست تموم
با برادر همسرم یجاییم هیچ مشکلی نداریم واقعا خداروشکر
میخوای داغون شی این راهو برو
بدون بچه قابل تحمل با بچه مصیبت
ما همسایه ایم اوایل کلید خونمونو داشتن و وقتی نبودیم کلا اینجا زندگی میکردن،همسرمم تحت فرمان اونا بود.خداروشکر الان یکم راحتتر شدم ولی خداکنه زودتر از اینجا بریم
غیر از مادرشوهرم با بقیه هیچ مشکلی ندارم
تازه خیلیم دوست دارم با برادرشوهرم یجا باشیم تو فکرشیم دوطبقه حیاط دار بگیریم با هم
بدترین تجربه میتونه باشه
ما 5 ساله طبقه بالاشونیم
خوبه مشکلی نیست
ما تو یه ساختمونیم ما طبقه یک مادرشوهرم سه برادرشوهرم پنج
از اول سرسنگین بودم باهاشون چن بار بدون دعوت مثلا بعد شام اومدن دورهمی من تحویل نگرفتم الان اصلا نمیان
بخوام برم خونه مادرشوهرم زنگ میزنم هماهنگ میکنم گاهی میبینی ده روزه همدیگرو ندیدیم
اینجوری خوبه و راحتم
بستگی به شوهرت داره که چطور مدیریت کنه ولی در کل دوری و دوستی
ما تا زمانیکه جدا بودیم واقعا واقعا گل بلبل بودیم
بعدمدتی به بهانه دلتنگی اونا..اونا طبقه بالا ما پایین زندگی کردیم
میتونم بگم بدترین لحظها شروع شد
چون ما قبلا خیلی خیلی باهم خوب بودیم
من از باهم بودن خوشحال شدم
ولی زهی خیال باطل
افتضاح هست
یعنی حتی مادرشوهرهم عالی باشه
یک از خدا بی خبری هست که رابطه رو خراب کنه
به نظرم خوب نباشه، مثلا کی میری بیرون کی میای، کی میاد پیشت کی نمیاد چقد با خانواده ات ارتباط داری، آمار همه اینا دستشونه، یا بیرون میری چی میپوشی، یه وقتایی آدم بی حوصله است شلخته میره بیرون، خودم اینجورم صبحای زود، خلاصه فک کنم سخت باشه، البته بستگی به شخصیت خودم آدمم داره، من کلا محافظه کارم، اصلا دلم نمیخواد کسی خصوصا خانواده شوهرم از کارام خبردار بشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
