من رو یکی کراش داشتم فامیل هم بود
بعد داخل ماه محرم خونه فامیل بودیم و غذا نذری آورده بودن و گذاشتن تو آشپزخونه بعد این غذا برنجش ته دیگ داشت
منم یکم خیلییی کم برداشتم خوردم و دخترعمم هم خورد
بعد دیگه اون ترسید و رفت نشست منم گفتم بزار یه کم دیگه میخورم و میرم که یهو دخترعمم چندتا سرفه کرد ولی اهمیت ندادم بعد با صدا محکمتری سرفه کرد که همونطور که پشتم بهش بود درومدم بهش گفتم خاکبرسرت بیا آب بخور خفه.....همین که برگشتم حرف تو دهنم موند کراشم با فاصله چند سانت پشت سرم وایستاده بود و چشماش میخندید😂😂😂😂
منم یه لحظه هل شدم گفتم صلوااات🙄😂
خدا شفام بده بدجور ضایع شدم