من و همسرم خیلی باهم خوبیم یه جاری روانی دارم که از زمان عقد دنبال طلاق ما بود چون میخواست برادر زاده خودش که چند سال ازهمسر من بزرگ تر تحمیل کنه و نشده از وقتی عقد کردیم کلی حرف پشت سرمون درست کرد با خواهرای روانیش
الانم که عروسی کردم رفته فامیل پر کرده شوهرش میخواد طلاقش بده میگه من از این دختره خسته شدم اینا اختلاف دارن باهم ...
به قدری اعصابم خورده که نگم
نمیدونم با این عقده ای چیکار کنم
ب کتف چپت
دیگ وقتشه شوهرت ضایعش کنه نه تو
شوهرت لاله؟
شما هر چی بگی از جملت بد برداشت میشه
باید همسرت گِل بگیره دهن جاریتو
یه دختر خانمی هستش
تو یه روستای دور افتاده زندگی میکنن یکی از اشناها هستن
بیست سالشونه دختره پدرشون فوت شده با مادرشون زندگی میکنن
دوتایی میرن راه پله و اینا تمیز میکنن هیچوقت ندیدم برای عید لباس موقر و خوبی تنش باشه بنده خدا
اگر لباسی دارید ک مناسب باشه ک نمیخواید خواهش میکنم بدید به این دختر ثواب داره
پول نقد ندید اصلا چون ممکنه شک و شبه به‌وجود بیاد
اگر خواستید لباسی براشون بفرستید درخواست دوستی بدید تا آدرس بدم بهتون
دم عیده دل یک نفرم ک شاد بشه کلی برکت میاد تو سفره هاتون
