2777
2789

مادربزرگم ۳۵ سال پیش داشت خوب شد 

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

داشتن، فوت شدن

وایی نههه 

چند وقت طول کشید از وقتی فهمیدن این نوع سرطانو دارن تا فوت شدنشون؟

چند سالشون یود ببخشید زیاد سوال میپرسم چون واقعا نگرانم😔

میشه یه صلوات مهمونم کنی؟🌹🤲

پدر بزرگم هفتاد سال سن دارن همین تابستون تشخیص سرطان م5ز استخوان دادن براشون البته از نوع پیشرفته تا همین ماه قبل شیمی داپمانی انجام میدادن و خوشبختانه بیماریشون کاملا سرکوب شد

مامانم پستان و ریه داشتن خوب شدن الان دوباره سرطان پستان برگشته.تو مطب دیدم کسایی که مداوا شدن اما ا ...

اره این بیمار هم سرطان سینه داشت خوب شد الان برگشته زده ب مغز و استخوان😔

میشه یه صلوات مهمونم کنی؟🌹🤲
پدر بزرگم هفتاد سال سن دارن همین تابستون تشخیص سرطان م5ز استخوان دادن براشون البته از نوع پیشرفته تا ...

خداروشکر ت جا نیوقتادن؟

میشه یه صلوات مهمونم کنی؟🌹🤲
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

آشپزی

tanhatarin_dokhtar | 8 ثانیه پیش

😂😂😂😂

roz12356 | 13 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز