سلام خوبید مامان بزرگم ۹۹ سالشه پیش مامانم میمونه اولا خیلی بد زبون بود بعد دوسه ساله فراموشی گرفته بود دیگه نمیتونست حرکت کنه با ویلچر میچرخوندنش نمیتونست دسشویی بره ولی الان یک ماهه بدجور مریض شده بردیم بیمارستان چند روز ای سی یو بود بعد اوردن همش اصرار میکرد ببریدم خونه پاهاتون رو میبوسم اینجا نگهم ندارید همش گریه میکرد نمیزاشت سرم میکند اکسیژن در میاورد دکتر میگفت قلبش ۴۰ درصد میزنه اکسیژنش ۸۰ هست بخاطر اصرارش خودمون رضایت دادیم اوردیمش خونه حالا حالش انقدر بده دیروز رفتم کمک مادرم بردیمش حموم انقدر مظلوم شده میگفت دستون رو میبوسم پاتون میبوسم من چیکار کنم حالم بده تو رو خدا به خدا اسرار کنید یا منو خوب کنه یا بمیرم بیچاره خیلی حالم بد میشه میبینمش به دایی بزرگم و خاله بزرگم زنگ زدیم بیایید ببینیدش حالش بده الان یه هفتس نیومدن میگه به اون ادمای توی تلوزیون بگید به خدا اسرار کنن من خوب بشم دیروز یه نفر به من میگفت اون خیلی جوون بود به هووش ظلم کرده نمیزاشت اشکش خشک بشه حالا ما که نمیدونیم ندیدیم ولی من دلم براش کبابه برای مادرم که مادرشو تو اون حال میبینه نمیدنم چیکار کنم از شما میخوام براش دعا کنید خدا کمکش کنه 😭😭😭