2777
2789
عنوان

بیاین بگین حق با منه یا شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1752 بازدید | 88 پست

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بگو بزار خالی شی



من و رلم 25 مرداد 1399 رل زدیم همسایه بودیم اما ما خونه خودمون نبودیم رفته بودیم خونه اجازه کرده بودیم چون خونمون کوچیکه یه مقدار  ما از اینجا رفته بودیم حدود هفت هشت ماه با هم خوب بودیم بعد هفت هشت ماه روز تولدم  دقیقا پنج دی ماه آمد گفت می‌خوام برم گفتم کجا گفت بدرد هم نمی‌خوریم منو و تو ده سال تفاوت سنی داریم و تو تک دختری هر چی خواستی داشتی من نمیتونم برات فراهم کنم  و بلاک کرد  من آنقدر شب تولدم گریه کردم التماس کردم برگرد گفت نه بعد دو سه ماه دوباره برگشت بعد دوباره یک ماه بعد گفت می‌خوام برم تو این مدت من بدترین حال رو داشتم دوباره برگشت با هم خوب بودیم  بهم گفت بیاید ساختمان ما منم گفتم راضی میکنم پدر و مادرم رو بعد از دو سه ماه ما رفتیم تو ساختمان اونا وقتی رفتیم بعد چهار روز بعد  گفت نمیخوامت مامانم برام نامزد کرده 


بعد یک هفته هم عقد کرد الآنم جهزیشو بردن روز نوزدهم هم عروسیش بود   خیلی حالم بده دوست دارم بمیرم اما 


من و رلم 25 مرداد 1399 رل زدیم همسایه بودیم اما ما خونه خودمون نبودیم رفته بودیم خونه اجازه کرده بود ...

 بعد ببخشید زیاد پر حرفی میکنم رلم یه روز آمد گفت واریکوسل داره گفتم چیه گفت نمیتونم بچه دار بشم اگه هستی بمون اگه نیستی برو گفتم من تو رو واسه خودت می‌خوام نه واسه بچه و اینا اصلا واسم مهم نیست 

گفت مهریه یک سکه میزنم بیشتر نمی‌زنم خب من تک دختر بودم خانوادم بیشتر از این انتظار داشتن گفتم من راضی میکنم خانوادمو قبول 

باورت شاید نشه آنقدر منو دوست داشت که واسم میمرد اما 

وقتی خانوادش فهمیدن مخصوصا زن داداشش دیگه کم کم ازم سرد شد تا رسید به این که گفت نمیخوامت 

نمی‌دونم دعایی چیزی دادن به خوردش نمی‌دونم فقط می‌دونم دارم دیونه میشم از نبودش 

 بعد ببخشید زیاد پر حرفی میکنم رلم یه روز آمد گفت واریکوسل داره گفتم چیه گفت نمیتونم بچه دار بش ...


واییی چقدر خودتو کوچیک میکنی دختر حیف تو نیست اخه فدای یه تار موت بره گمشه اگه دیگه اوند سمتت با تمام قدرت برین بهش تو یه بار فرصت زندگی داری چرا میخای با این گوه حدر بدی خدا خیلی دوست داشت ک از سر راهت برش داشت سست عنصر بنجل رو برو تاپیکای امثال منو بخون برات درس عبرت بشه

واییی چقدر خودتو کوچیک میکنی دختر حیف تو نیست اخه فدای یه تار موت بره گمشه اگه دیگه اوند سمتت با تما ...

 خیلی آنقدر خودمو کوچیک کردم واسش اما هیچ 

فکر نمیکنم دیگه برگرده چون ازدواج کرده  آنقدر گریه کردم 😭😭😭😭😭😭😭

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز