ببین منو شوهرم هیچ مشکلی نداشتیمو نداریم تنها مشکلمون دخالتهای مادرشه
تو ی طبقه بودیم وقت و بی وقت مزاحممون میشد در و باز نمیکردم انقد وقیح بود کیلید مینداخت میامد تو
اقدام ب طلاق کردم رفتم پیش قاضی گفت مشکلتون چیه گفتم هیچی تنها مشکلمون مادرشه اسایش نداریم از دستش شوهرمم فوق العاده بجه ننه بود
ببین قاضی رید به شوهرم واقعا ریدا
گفت یا خونه رو جدا میکنی یا مهریه خانوم میدی بچشم میدی طلاقشم میتونه بگیره
خدا خیرش بده کاری کرد بعد ۴ سال جداشدم از مادرشوهرم