بچه ها من حدود یکسال و نیم مریضم،دیشب خیلی به خودکشی فکر کردم وگریه کردم ،از مریضیم نپرسیدلطفا،،،خیلی از ختمارو انجام دادم،به شهید ابراهیم هادی توسل کردم
دیشب خواب دیدم با مامانم رفتیم قبرستان همه قبرا با نظم خاصی بودند و مال شهدا بود تو مکان اونا یه ذره جا بود که یه شهید رو اونجا خاک کردن و یه قبر دیگه اندازه همون شهید موند که واسه من گذاشتنش گفتن مرگت نزدیکه همینجا میزاریمت فک کنید همه قبرا مثلا عمودی بود قبر اون شهید و من افقی بودیم و به زور جامون کرده بودن به مامانم از روی ترس گفتم مامان اینجا واسه من کوچیکه ،مامانم انگار میخواست از مرگ منصرفم کنه گفت نه همین که بین شهیدایی جات خوبه کوچیک هم باشه بازم خوبه،بعدش اومدم خونه و منتظر مرگ بودم ازیه جهت از مرگ میترسیدم ولی ۹۰درصدش خوشحال بودم میگفتم بالاخره دردام تموم میشه راحت میشم و با خیال راحت میرم و هیچ نگرانی تو این دنیا ندارم که دلواپسش بشم،کسی تعبیرشو میدونه ؟
البته فک کنم اون قبری که منو بزور کنارش جا کردن مال شهید ابراهیم هادی بود نتونستم نوشته روشو بخونم ،قبر مشکی بود با نوشته های سفید