خواهر شوهرم میخواد طلاق بگیره با دوتا بچه هاش 8 روزه خونه ما بودن یه بچه بی نهایت شیطون داشت که هر وقت میگفتی بشین بهت دهن کجی می کرد انگار تو با اون نبودی به هم چیز دست میزد داد میزدند چه خودش چه مادرش همسایه ها چند بار بهمون تذکر دادن خودم دوتا بچه کوچیک دارم که هر دو زیر 2 سال هستند واقعا نمیتونستم این همه سر صدا رو تحمل کنم گفتم شاید خونه بگیر از اینجا برن اما حالاحالا میخواستن بمون چون مادر شوهر م پدر شوهرم به خاطر بچه شیطونش نمیزارن بره اونجا .به جز ما دوتا هم کسی ونداره. دیروز گفتم از خونم برن من دیگه تحمل این همه سر صدا ندارم از وقتی رفتن عذاب وجدان گرفتم
من بودم این کار را نمی کردم.
ولی تو کار بدی نکردی. اتفاقا به نظرم بهترین کار را کردی. چون باعث شدی که هم خودت نفس بکشی. هم این که اونا زیر نگاه های خسته ات اذیت نشن.
کجا رفت؟؟؟
آخی شرایط سخت هم اون هم تو
خوب ایشون قبل طلاق باید فکری واسه اسکانش میکرد مهمون یک ماه دوماه بقیش چی؟
دنبال خونه بودن؟
حق داشتی سخته تحمل این وضعیت اینکه بگم کاش اینکارو نمیکردی قضاوت بیجاس چون خودم تو وضعیتت نبودم و نمیدونم شاید بدتر رفتار میکردم…
نباید مستقیم میگفتی حداقل یه بهونه که دل اونم نشکنه چون پناه هر دختری برادرشه
هر کی بود خسته میشد
من تحمل مهمون بیشتر از سه ساعت ندارم
درسته آدم عذاب وجدان میگیره .
اما توهم انسانی حق داری برای خونه خودت تصمیم بگیری.
خدا تو قرآنم گفته قبل ازورود به خانه های دیگران ازشون اجازه
بگیرید اگرهم گفتن برگردید ناراحت نشین وبرگردین .
تازه شما مهمون داریتم کردی که .
بیخیال
الان برو بهش بگو بیاد شما خیلی کارتون زشت بوده ب نظرم
قبول دارم خیلی سخته با شرایط شما و حتی حالت عادی
اما ایشونم باید رعایت میکرد و به بچه هاش تذکر میداد
کار خواهرشوهرت اشتباهه که وقتی جا و مکان نداره هوس طلاق میکنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
43 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
