ه داستانی هس که میگه؛تو جنگ جهانی دوم یه پیانیست روس به دست نازیها اسیر میشه و نازیها بهش دستور میدن پیانو بزنه و شرط میبندن که اگه از پیانو زدن دست بکشه میکشنش.دو روز تموم پیانو میزنه،آخر سر از خستگی بیهوش میشه.آخر داستانو یادته؟کشتنش!من با تک تک سلولای بدنم حال اون پیانیستو میفهمم،حس آدمی که تو راهی قدم گذاشتی که تهش هیچی نیست
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
تو منو انتخاب کردی❤ انتخاب کردی که مامانت باشم ، خونه کوچیک و آرومم رو، دل تنها و مهربونم رو دیدی دلت خواست من همدمت باشم.پسر کوچولوی قشنگم💕 اگر نخونی و ندونی زود خام میشی سرتو بالا نگه دار نکنه رام شی دشمن جهل و جاهلم⚠️⛔️
تو روزایی که ادم از دشمنش یه زخم میخوره و از آشناهاش هزار تا یاد گرفتم خودم حال دلمو خوب کنم .یاد گرفتم با اینکه خودم کوه دردم اما دور و بریامو شاد کنم و بخندونمشون . یاد گرفتم حتی اگه کسی وقت نداشت برام خودم برا خودم وقت بزارم و ب خودم بها بدم قرار نیست همیشه آدم محتاج نگاه این و اون باشه .اینا رو گفتم که برسم به دلیل تیکری ک گذاشتم من پارسال خودمو انقد قوی دیدم که بدون توقعی از دیگران خودم برا خودم کیک تولد گرفتم و اقوامو ب پیک نیک دعوت کردم امسالم گفتم اینجا تاریخ بزارم جلو چشمم باشه .چون امسالم برا خودم نقشه ها دارم😊 ..یک روز میایی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم اما چشم انتظارت نیستم
من توی نوشته هام از ایموجی استفاده نمیکنم..!اگه بهم قلب یا گل یا بوس یا هرچیز دیگه ای میدین و من متقابلا چنین ایموجی ای نمیدم ناراحت نشید... خدایا شکرت بابت همه چیز...چمدون به دست..صبح زود..یه هودی لش..سردی هوا..فرودگاه..و رفتن..اینا تنها چیزاییه که واقعا نیاز دارم... (من میگم کارما تو بخون کارِ ما!!!!)