ریکا که چیزی نیست مامان من مجرد که بودم همیشه استکان های چایی رو داخلش لکه گیر غلیظ دامستوس می ریخت که بمونه لکه های استکان از بین بره بعد میذاشت یه جایی کنار سینک یبار حواسم نبود آبش کردم یه نفس کشیدم بالا و خوردم یهو فهمیدم چیشده جیغ کشیدم بابا مامان بیاید من لکه گیر خوردم بابام تا دَم سکته رفت بنده خدا من 80 کیلو وزنمه منو انداخت رو کولش رسوند بیمارستان ولی هیچیم نشد