خدا هیچکیو تنها نمیزاره بیاین داستان چن شب پیشمو بگم

سلام خانما من دم عروسیمه و خیلی دستمون خالیه تنها پس انداز بابام که ۵۰میلیون بود دادن به من و واقعا الان هیچی ندارن ۵۰تومنو دادن من جهاز بگیرم ۲۰تومنشو جهاز گرفتم ۳۰تومنم دادیم خونه خریدیم خلاصه که خیلی دستمون خالیه و خداروشکر میکنیم ایشالا به همه خدا روزی بده بابام حقوق اداره کار میگیره و حدودا ماهی ۴۵۰۰تومنه بازم خداروشاکریم خب بابام دیقا ۲۸ ماه قبل یه جنسیو به صورت نسیه ۳۷۰تومن میخره تا اینکه من سه شب پیش رفتم عروسی یکی از اقوام همسرم و با اونا رفتم چون خودمون دعوت نبودیم تو راه برگشت بودیم عروسی ساعت ۲تموم شده بود بعد خواستیم سوار ماشین شیم دیدم یه پاکت نامه افتاده بدون اسمه توش ۱۰تا پنجاه تومنی بود کسیم نبود تو سالن نمونده بود بدون اینکه به همسرم یا کسی بگم برداشتمش و گذاشتمش تو کیفم به قصد اینکه بعدا صدقه میدم و یادم رفت خدایی تا اینکه امروز که اون شخصی که بابام ازش ۳۷۰تومن جنس گرفته بود اومد جلو درمون و گفت یا پولمو میدین یا سرو صدا میکنم ما خیلی خونواده ساکتی هستیم و اصلا بد حساب نیستیم فقط یکم دستمون خالی بود نتونستیم سر یکم بهش برگردونیم و گفت سروصدا میکنم یا پولمو بدین بابام داشت منتشو میکشید یادم اومد که ۵۰۰تومنو پیدا کردم رفتم اوردم دادم به طرف و مانع شدم بابام جلو در همسایه کوچیک شه واقعا خدا خیلی بزرگه خدایا ممنونم و قول به خودم دادم به محض اینکه ۵۰۰تومن دستم رسید به بچه های کار حالا یه غذا فقیرانه بدم و میخاستم بگم که واقعا خدا هست و من دلم خیلی روشن شد