هنوزمن تقاضای طلاق ندادم چهارماهه اختلاف داریم رفته بکی وصیغه کرده یک ساله من تهرانم فامیلام شهرستان اومدم خونه مادرم نمیتونم بین مردم سرموبلند کنم دوست یه جورطعنه میزنه دشمن یه جورزنداداشم اومده خونه مادرم
من طبقه بالاپیش داداشم بودم رفتم پاببن خابالو بودم مامانم گفت عکروخیال داری شب خوابت نبرده خوش به حال خودم ک شوهرم مردوراحت شدمم منظورش ب زن گرفتن سوهرم بود گفتم خوب غصه های زندگی من برای توهم فکروخیاله گفت نه بعدگفت غصه زندگی تو منوپیرکرد هی حرف مبندازن پاشدم اومدم بالا اتاف داداشم بغض داره خفم میکنه کثافت چراازن گرفت روم اخه دیشب دوست دخترم پیام داده گفته شنیدم بابات زن گرفته رومادرت خداباااااااااااا کجایی جیغای منونمیشنوی