خیلی سخته زندگی کردن با پدر عصبی.
انگار توی جهنمی.
بیست سال هس تو این جهنمم.راه نجاتی هم ندارم.
دقیقا توی زندانم و هیچوقت قرار نیست آزاد شم.
شاید یروز ازدواج کنم ولی من ازون دخترای خوش شانس نیستم ک یهو معجزه شه برن یجا خوشبخت شن.
دخترای مث من که اصلا نمیدونن مرد خوب چه شکلیه به اولین مردی که بیاد سمتشون اعتماد میکنن و بعدشم بدبخت تر نشن اوضاعشون بهتر نخواهد شد
لطفا کسی نیاد بگه پاشو دختر و برای آینده ت بجنگ
همه راه ها رو رفتم و نشده به معنای واقعی توی زندانم
تنها راه نجاتم مرگ پدرمه...که متاسفانه صدتا جون داره!
نیاید بگید به هر حال پدرته اینطوری نگو یا آرزوی مرگ کسی رو نکن
از دعا و قرآن که بالاتر نیستید تو همون قرآن و زیارت عاشورا هم هزار بار آرزوی مرگ ظالم رو میکنن و لعنت بهش میفرستن...
کاش میمرد. این تنها آرزوی منه
خیلی خستم