خیلی به عمه مم نزدیک بود همه جاباهاش بود از وقتی مادرش فوت کرده یه جورایی افسردگی گرفته من خواهرم تا الان که تقریبا دوماهیی میشه خیلی باهاش حرف میزدیم تا یه کم ازین حال و هوا دراومد یا بیشتر میاد خونه مون دقیقا ۲۲ساله سه حالا شوهرم حساس شده میگه بسه تا آخرعمر که نمیشه شما ساپورتش کنید بچه هام مدرسه میرن و بعضی کلاساشون انلاینه در کل خیلی کار دارم سرم شلوغه و کلی دغدغه مالی داریم مشکلات مالی زیاد داریم پسرعمه مم وقت و بی وقت تماس میگیره یا میاد خونه شوهرم خیلی اذیت میشه میگه هر چه باشه نامحرمه دیگه کافیه خودمون مشکلات کم نداریم
از بعد فوت عمه مم من برای اینکه دیدم خیلی شکسته دل شده وهیچکی هم عین خیالش نبود بی خیالش نشدیم حالا یه جورایی بهمون عادت کرده نمی دونم چطور برخورد کنم ضربه نبینه و شوهرمو اذیت نشه خودم ۳۴ساله مم و۳تا بچه دارم