سلام شبتون بخیر
دایی من بخاطر کرونا چند روز پیش فوت کرد. داییم ادم فوق العاده مهربونو عزیزی بود برامون و ما از مرگش واقعا تو شوک و عذابیم.
از طرفی پدر من وابستگی زیادی به داییم داشت چون داییم دوست و رفیقش بود. چند روز قبل فوت داییم پدرمم بخاطر مشکل قلبی بیمارستان بستری شد برای همین وقتی داییم مرد نتونستیم بهش بگیم.
حالا بابام برگشته خونه و هی از مامانم سراغ داییمو میگیره و حالشو میپرسه. مامانم بهش گفته اکسیژنش خیلی پایینه و حالش خوب نیست ولی همینم که گفت بابام خیلی بهم ریخت. دائم میگه نه بحرانو طی کرده شاید درمانش طول بکشه ولی خوب میشه بالاخره.
مامانم میگه من نمیتونم بهش بگم چون زود گریم میگیره و بابات یهو میفهمه و شوکه میشه.
حالا قراره من فردا برم بهش بگم و دارم از اضطراب میمیرم.
چجوری جمله بندی کنم چجوری شروع کنم به گفتنش که بابام شوکه نشه و حالش بد نشه نگران قلبشم.