همهههه چیو اخر کار میفهمم. همه چیو.
اگر خونه ی مامانم باشم یه چیو میفهمم بهش که میگم چرا نگفتی مگه من مه داشتم با فلانی حرف میزدم میخواستی گوش کنی. مگه من فضولم اخه.
مگه من با عمت داشتم حرف میزدم گفتم
میگم مامان تو اینو 3 روز پیش فهمیدی من دو روزه اینجام اگر میخواستی بگی میگفتی
بگید من چه کنم؟
برات مهم نباشه خودتو اذیت نکن
بیخیال بابا هرچی بی خبر باشی آرامش اعصاب بیشتری داری
وا باید از همه چی باخبر باشی..... لابد علت داره کارش
حساسیتت رو کم کن عزیزم
اشکال نداره.
خب من تجربه خودمو میگم. ببین اگر این اتفاق زیاد می افته. خودت رو آماده کن. من یک اتفاقی شبیه این برام افتاد خونه برادرم بودم.
خیلی هم دوستشون دارم هم خودشو هم زن و بچه شو. ولی خب این کارشون ناراحتم کرد. بعد از اون سعی کردم همیشه یک دست لباس مهمونی همراهم ببرم. نه فقط خونه اونا کلا هر وقت میرم مسافرت و مهمونی. و اینکه همیشه مرتب باشم و آماده اومدن مهمون.
