دوستان من و نامزدم ۴سال بود همو دوست داشتیم بعد من همیشه به صورت مخفی باهاشون ارتباط داشتم بعد خاهرم رمزگوشی منو کپی میکنه یع روز من نفهمیده بودم میاد توگوشی منو میگرده پیامای محمد نامزدمو میاد به مادرم نشون میده اون موقع من سرکار بودم گوشیم جامونده بود تو خونه بعد مامان منم ببشترپیامارو میخونه بعد من از سرکار میام همه خونه رو پر میکنه و زنگ میزنه اتریش به نامزدم به فش میبندتش خلاصه منم فوش میده ....
بعد الان ۳ماه دیگ ۱سال مبشه من نامزد عقد کردم هر دفه که خواهرم(۱۲سالشه)بامن دعوا میکنه سره کوچیکترین چیزا میاد میگه من باعث شدم تو شوهر کنیو اینا بعد امروز مامانم سره ناهار بهم میگه باید از خاهرت تشکر کنی اون باعث شد تو شوهر کنی وگرنه میترشیدی بهم گفت ترشیده من تازه ۲۰سالمه خودم کارمیکردم خرج خودمو میدادم حتا ب اینام پول میدادم بعد منم اعصابم خورد شد ک بهم گفت میترشیدی محمدم نمیگرفتت گفتم بجای اینکه همش خاهرم ک از من ۸سال کوچیکه سره من بزرگش کنی بهش بگو این زشته این حرفو نزنه بعد میگه مگه همینجوری نکرد میترشیدی
خیلی دلم شکست دخترا چطوری رفتار کنم؟ایا اشتباه از منه؟