به خدا سخت میگیری اینطوریام نیست،
همه چیز به نگاه تو بستگی داره ، چی میخوای ببینی ؟ سختی هاشو یا شیرینی هاشو ، با یه دست لباس هم میشه زندگی کرد و شاد بود با هزار دست متنوع هم میشه زندگی کرد شاد نبود
گرونی ها همیشه بوده از اون موقع که مادرهای ما بچه بودن حتی
، مادرم میگفت تو کودکیش برنج و مرغ سالی یکبار میخوردن و خونه هر کسی برنج پیدا نمیشد ، یا خیلی چیزها و مشکلات دیگه ولی همه شاد بودن ، چرا ، چون نگاهشون به زندگی فرق میکرد