امشب خواستگاريشه تازه اصرار كه بله برونمم باشه خواهرشوهرام و مادرشوهرم ميدونستن اما پدرشوهرم چون كلا كخالفه و شوهرم خبر نداشتن فك ميكردن خواستگاري عه فقط
شوهرم بهم گفت مياي و اينا منم گفتم نه خواستگاري عه مبگي خب و كسي نيست
يكم قبل مراسم فهميد خواستگاري و بله برونه عروسم كفششو كرده تو يه پا حداكثر تا يكشنبه عقد كنم
خيلي بهم برخورد مادرشوهرم بهم نگفت
در حاليكه خواهرشوهر بزركمو شوهرش ميدونستن
فاميلاي دامادم گله اي اومدن
انگار فقط منو شوهرمو پدرشوهرم اصافه بوديم
انگار من عضو خانواده نيستم و غريبه ام …