2777
2789

مادرم تنهاس، همش میرم پیشش، نرمم زنگ میزنه که پاشین بیایین

دوست داره تو خونم همه چی بر وفق مراد اون باشه، نمیخوامم حرمتش رو از بین ببرم

چکار کنم بنظرتون؟

  

راهی جز صحبت کردن باهاش نیس

خدایا کسی اینجا به یادش نیست که دنیا زیر چشماته ◉ یه عمره یادمون رفته زمین دارمکافاته ◉ فراموشم شده گاهی که من اینجا چه ها کردم ◉ که باید روزی از اینجا بازم پیش تو برگردم ◉ خدایا وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن ◉ شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جا کن ღ

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کمتر برو عزیزم

این حرف خیلی ناراحت کننده بنظر میاد ولی اولویتت باید زندگی خودت باشه.مخصوصا اوایلش

کم کم ممکنه حرمتها کنار گذاشته بشه

ننه شه دتر دور/شه کوی کوتر دور/ننه شه طلای دورا/نازدار کیجای دورا/ننه شه کیجا ره خرنه/آسمون ما ره خرنه/شه صوب روجاره خرنه/شه طلاطلا ره خرنه/آننه شه دلخواه دور/ننه پاپلی دور/آ شه دار تتی دور🥰
خب همه جزئیات زندگیت رو یاد بگیر نگی      و اینکه رفت و امد از ی حدی بیشتر شه حرمت ها ...

میاد میخواد وسایل آشپزخانه رو به دلخواه خودش درست کنه. یعنی من فقط نگاه ....

دعا کنین منم برم پیش‌ پدر و برادرم

  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز