اوووووه
شما سخت تره شرایطت 
نه من از طرف خانواده پدری کاملا راحتم چون اونام تقریبا شبیه منن
از طرف خانواده مادری اما سید هستن و اعتقاد دارن
من دو تا از برادرام و خودم بدون اعتقادیم خودشم میدونه و برادرام بهش گفتن منم جرات کردم و گفتم.
اما مدام حرف شنیدم .
هر وقتم نرم حتی شده گریه میکنه .اماکافیه دو روز پشت سر هم برم خونشون نصیحتاش شروع میشه. واقعا موندم
اما بازم ممنون از راهنماییهات🙏🙏🙏