قلبه دیگه این حرفا رو نمیفهمه که
الان یه داروساز عاشقمه همه کار واسم میکنه نگرانم میشه وقتی یکم حالم بد میشه هرجا اراده کنم پیشمه واقعا شک ندارم به این چقدر دوسم داره یکم مهربون میشم براش میخواد جشن بگیره
اما دلم گیره یه نفر دیگه است خیلی سخته واسم انتخاب همش میگم بمونم شاید یه روزی عاشقم شد