می دانی؟
من که دیگر به تو کاری ندارم!
فقط امروز که داشتم جزوه هایم را ارسال میکردم،
ناگهان صفحه چتت که پین شده بود به من دهن کجی کرد!
خواستم عکس قدیمی ات را دوباره ببینم!
ولی آخرین بازدیدت شوک بزرگی بود برایم!
یک هفته پیش!
اتاق که چه عرض کنم،
دنیا پیش چشم هایم سیاه شد!
امیر من یه هفته نبود!
بغض و اشک و غرور باهم در من وجود داشت!
دکتر اتو کشیده عکسش را استوری کرده بود!
رنگ زرد پیرهنش را تو داشتی!
چقدر بهت میآمد!
حتی دکتر اتو کشیده هم من را یاد تو میندازد...
دروغ چرا!
از سر شب تا الان اشک ریختم!
من دلم ی جوریه برات!
به قول الی:
با کی لج میکنی دختر؟
اون که خودش میخواد تو چرا یهو برگشتی؟
واقعا چرا یهو برگشتم؟!