مجله جان 
اگر بخواهم با تو صادق باشم 
باید بگویم که آن اوایل از تو متنفر بودم!
راستش همین حالا هم 
حسی از عشق در وجود من نسبت به تو نیست...
من زخمی از عشقم...
زخمی که نه،عقده ای و پر از نفرت از عشقم!
ولی محبت های تو 
شعر های عاشقانه ات،
خنده هایت،
توجه های ریز ریزت،
هر کدام به نحوی روح خراشیده مرا تسکین می دهد...
راستش اینکه تو دوستم داری من را مغرور که چه عرض کنم،جوگیر می کند!
راستش تمام کارهایت،
 لباس نو پوشیدنت برای من، 
سرخ و سفید شدنت،
هول کردنت موقع حرف زدن،
همه اینها تازگی دارد...
دیروز داشتم به خندیدنت فکر میکردم...
راستی چقدر قشنگ میخندی مجله جان:)
شاید دلگرمی های کوچک تو باعث شده ۴ روز امیر مغرور را بیخیال شوم و دیگر خیره به آنلاین و آفلاین بودنش نشوم...
دیگر برایش ننویسم گوگولی من 
و کلی قلب و بوسه دریافت کنم...