2777
2789
عنوان

خاطرات طنز مدرسه.چنتاشو خودم میگم

121 بازدید | 1 پست

زنگ انشا بود.دبیر پشت میزش انشاهامونو میخوند و نمره میزاشت.کلاس هم غلغله .میزدیم رو سر همدیگه و وراجی.موضوعش این بود چه آرزویی دارید.هر کیو میدیدی نوشته بود آرزو دارم دکتر شم .مهندس شم فلان شم.بعد اسممو خوند گفت این انشا از همه تون زیباتره هم قلم خوبی داره هم جوابش تکراری نیس. بلندشو سرتخته بخونش.حالا من!!! از میز آخر خودمو از دوستم کندم اخه بدجور لم داده بودم.نارنگی رو گذاشتم زیر نیمکت.مقنعمو صاف و صوف کردم .کفشمو گذاشتم رو زمین تا پام کنم!! یعنی پشیمونش کردم از تعریعی که کرد.




یکی دیگه .

من اهل چاپلوسی نیستم کلا..حالا جشن معلم گرفتیم تو نماز خونه .اون زنگ ریاضی داشتیم.منم بلند شدم یه بشقاب کیک سهم دبیر گذاشتم جلو چشمش خانوم بفرمایید.ممنون عزیزم میل ندارم.نه خانوم بااااید بخورید .از من اصرار ازون انکار.آخرش بشقاب کیک شتتتلللق کوبیده شد رو زمین..حالا کی اون پاهای خشک شدمو تا میکرد جمع کنم اون گندی که زدم.


زنگ زیست بود.خیلییی بد درس میده حوصلم پوکید.من دوستم میز اولی بودیم چرت زدیم.به تبعیت ازمون کل ردیف سرشونو گذاشتن رو نمیکت.یه دفعه صدامون زد.شما دوتا ...بیرون!! خانوم تورو خدا ..بیرررون بیرید دفتر تا تکلیفتونو مشخص کنن.ماهم از خدا خاسته رفتیم دفتر .ناظممون گفت چطورید بچه ها چه خبر .گفتیم هیچی خاننوم سلامتی دسشویی بودیم.گفت پس این کارتون شیر هارو بفرستید کلاستون توزیع کنید.ماهم با کارتون شیر رفتیم سر کلاس.وااااای تا بچه ها مارو دیدن کلاس رفت هوا.دوستامون زمینو گاز میزدن.ماهمینجور توزیع میکردیم و قیافه گرفته بودیم.قیافه دبیره!!! بعد گفت تموم شد؟ گمشید بیرون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز