زبونش به دروغ عادت کرده خیلییییی راحت مثل آب خوردن هم دروغ میگه هم پنهان کاری میکنه
تا حالا هزار بار قسم خورده ، قول داده که دیگه دروغنمیگه و پنهان کاری نمیکنه
ولی انگار نه انگار...
بخدا دیگه خسته شدم
واسمن هیچوقت وقت نداره اونوقت امروز با برادر مجردش رفتن جایی که قول داده دیگه نره و خودشم گوشیشو خاموش کرده الان مطمئنم برگرده باز انکار میکنه و دروغ میگه هرکاری میکنم درست نمیشه