اصلا برام تحمل زندگی با شوهرم ممکن نیست از طرفی سه نا بچه دارم که خیلی بهم نیاز دارن نه میتونم ترکشون کنم نه میتونم تنهایی ازپسشون بر بیام از طرف دیگه زندگی با شوهرم برام دیگه ممکن نیست چیکا. کنم یکی بیاد یک راه جلو پام بزاره دارم خفه میشم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
هفده ساله دارم زندگی میکنم با امید اینکه بهتر میشه روابط و مشکلات اما عمیق تر و عمیق تر شدن شوهر بیش از حد به مادرش وابسته است مادرش هر کاری میکنه تا بینمون میای باشه شوهرم خیلی گوشیه خیلی دخالت تا حدی که بهش یاد میدن درآمدت رو زنت نفهمه به بچه من میگن با پدرت میری بیرون مسایل بیرون رو به مادرت نگو جلو خودم میگن شوهرم جلو خانوادش فحاشی و بی احترامی میکنه امشب یک باغ خریده تولد دخترمه امشب بجا اینکه بیاد زن و بچشو سوار کنه ببرشون مادرشو سوار کرد ببرم باغو ببینن تولد بچه رو کلا به هم زد هر روز ناهار خونه مادرشه من تو این شهر غریبم سالهاست مادرش جگرمو خون کرده یک عمره و شوهرم هیچ اراده ای از خودش نداره