بزارید اول خودم بگم
ساعت ۴ صبح بهم پیام داد بیداری زندگیم گفتم اره بیدارم گفت قربون زنم بشم گفتم من که زنت نیستم گفت از کجا معلوم نباشی بعد بهم گفت برو بخواب فردا کارت دارم فردا زنگ زد منو برد باغ بعد بهم گفت اینو خیلی وقته که میخوام بهت بگم جلوم زانو زد با یه انگشتر گفت زنم میشی گفتم من که از خدامه ولی بابام گفت نگران بابات نباش شمارشو از گوشیت برداشتم باهاش حرف زدم موافقه پس فردا میام خواستگاریت آماده باش
شما هم بگین