2777
2789
عنوان

به پاش افتادم که نره!!!!!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 1331 بازدید | 61 پست
چه شوخی دارم؟

منظورم این بود من شوخی کردم عزیزم

فکرشو نکن بیخیال

گذشته دیگه

کاش الان میشد بری یکی بزنی تو گوشش دلت خنک شه

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یاد دنیا جهانبخت افتادم 

میدونستم الان همه میان همینو میگن 

اون گفته لحظه ی دم آسانسور اما من دم آشپزخونه این اتفاق افتاد هیچوقت فراموشم نمیشه و نباید بشه

منظورم این بود من شوخی کردم عزیزم فکرشو نکن بیخیال گذشته دیگه کاش الان میشد بری یکی بزنی تو گوشش ...

بعدش تو گوشش هم زدم اما فایدش چیه؟

هنوزم که هنوزه نفهمیدم چی شد که رفت فقط یهو تغییر رفتار داد و گفت مجبوره بره 

حتی شبی که این اتفاق افتاد و گفت باید بره خودش اشکامو پاک میکرد

ارزش به پا افتادن داشت؟؟ کاریه که شده اما هیچ چیز وهیچ کس از خودت وعزت نفست مهمتر نیست 

کسی که ارزششو‌‌داشته باشه که ذاتا اون جوری نمیره

حتما یه بی لیاقتی بوده مثل طرف من‌

دوست نی نی سایتی عزیزم لطفا برای شفای بیمارم دعا کنید.

مارک جورابش چی بود که سوراخ نداشته ؟  اون مارکش مهمه

نه عزیزم سوراخ نداشته 

واقعا متاسفم  اینجور چیزا شوخی نداره چرا یه عده مریض مثل شما ریختن تو جامعه امیدوارم عین شرایط من سرت بیاد

بعدش تو گوشش هم زدم اما فایدش چیه؟ هنوزم که هنوزه نفهمیدم چی شد که رفت فقط یهو تغییر رفتار داد و گف ...

چه عجیب🤔😐

خب بگو دردت چی بود که رفتی

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂
میدونستم الان همه میان همینو میگن  اون گفته لحظه ی دم آسانسور اما من دم آشپزخونه این اتفاق افت ...

اشکال نداره اصراری ندارم فراموشش کنی یاد این شعر افتادم


نشسته ام به در نگاه میکنم 

دریچه اه می کشد..

تو از کدام راه میرسی..

خیال دیدنت چه دلپذیر بود..

جوانی ام دراین امید پیر شد..

نیامدی و دیر شد..........

قهرمان زندگی خودت باش    حدیث چشم مگو      باجماعت کوران
اشکال نداره اصراری ندارم فراموشش کنی یاد این شعر افتادم نشسته ام به در نگاه میکنم  دریچه ا ...

عه چه جالب

همیشه دوست داشتم بدونم ادامه این شعر چیه😍

روزها با زن آفرودیت درونم میجنگم شبها از جنگ خسته او را در آغوش میکشم🍂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792