دیروز رفتم مرکز بهداشت یه آزمایش بود دوماه از شوهرم اصرار میکنم برم بگیرم هی میگه پول ندارم و نمیذازه گفتن برو مرکز بهداشت شاید اونجا بگیرن کمتره با هزار دعوا و کتک کاری آخرش اجازه داد رفتم خودم اونجا عشق قدیمی مو دیدم با زنش اولش اونا من و ندیدن ولی خیلی سرحال و خوش بودن داغون شدم وقتی دست شو تو دست زنش دیدم تمام حرف ها و قول قرارهاش یه لحظه اومد تو سرم رفتم تو دستشویی هرکاری کردم اشکام بند نمیاومد چی میشد بهش میرسیدم ای خدا منکه بد نکردم چرا زندگی من اینه و زندگی اون خوبه خیلی داغونم خیلی وقتی اسم مو خوند اون خانمه که برم تو یه لحظه سرشو چرخوند من تو سالن پشت اونا بودم هی نگام میکرد ولی دیگه چ فایده
کاربری اولم نیست از قدیم های سایتم😁😁😁😁کاربری هشتممه😁😁😁😁این بار دیگه دعوا نمیکنم قول دادم به خودم چون دیگه خط نیست که باهاش بیام 🤪🤪🤪😝😝😝😝
رویای مرگ شاید بهانه ایست برای تحملِ کابوسی به نامِ زندگی.......... اگه توی یه کشوری،درآمدِ یه ناخن کار بیشتر از یه معلمه،به این معنی نیست که پول تو درس خوندن نیست،،،،به این معنی هست که مردم از ظاهر زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغزِ خالیشون........ ماها که بابامون پولدار نبوده یه چیزی رو خوب یاد گرفتیم اینکه خیلی راحت قید چیزایی که دوس داریمو میزنیم پس یه لطفی در حقمون بکن،اگه دوسمون داری زیاد ناز نکن🖤.......... 🌨️ اسفندیِ جذاب🌨️