از وقتی14- 15 سالم بود مامانمو میدین میگفتن این مامانته؟؟بعد با قیافه تعجبی به من و بغل دستیشون نگاه میکردن...من بچه آخریم و خیلی غصه میخوردم الانم همش میگم خوشبحال دوستام که بچه اولن و مامانشون از مامان من ده سال جوون تره و مامان اینا تازه ده سال دیگه همسن الان مامان من میشه و دوستامم کلی بزرگترمیشن اما مامان من دیگه پیر میشه الانم دارم گریه میکنم هیچی بهم دلگرمی نمیده هنوز دانشگاه نرفتم دلم میخواست وقتی فارغ تحصیل میشم مامانم جوون و کنارم باشه😖😖😖😔😔
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
منم مامانای جوون و خوشتیپ دوستامو که میدیدم خیلی حسرت میخوردم. هیچوقتم رابطه خوب و صمیمی با مامانم نداشتم دنیاهامون خیلی از هم فاصله داشت
دو ساله مبتلا به ام اس هستم... عاشق شوهر و دخترمم. مهربون و شوخ طبعم در عین حال مغرور. با همه ارتباط میگیرم جز خواهر شوهرام😅 از اون موفرفری هایی هستم که آرزومه موهام لخت باشه🙄 به طلسم و جادوجنبل اعتقاد ندارم و باورم اینه که هر چیزی علت منطقی داره. دوست دارم همیشه نماز بخونم ولی خیلی وقتا تنبلیم میکنه وضو بگیرم ! خدایا چی میشد وضو رو بیخیال میشدی...😑 خودم زیاد حرف میزنم ولی حوصله آدم پرحرف و ندارم☺