دیروز سوار تاکسی شدم من همیشه صندلی جلو میشینم چون خوشم نمیاد پشت نشستنی اقا سوار بشه نزدیکم بشینه...بچه بغلم بود...بعد راننده تاکسی از همون اول ک نشستم شروع کرد خانم بچه بغلته راحت بشین و از شوهرت راضی هستی؟خونه ماشین بیمه دارین منم فقط میگفتم بله.خونتون همین وراس و نمیدونم شوهرت چیکارس ....بعد میگفت خونتون هرجاس بگو ببرم در خونتون بچه داری بغلت....منم رو نمیدادم خدار شکر مسیر کوتاه بود زود پیاده شدم....بچه ها تا این شرایط باید چیکار کنیم؟کلی تو دستم وسیله داشتم بچه امبغلم بود ...تو این شرایط باید طرفو دعوا کنیم یا همین ک چیزی نگفتم خوب بوده....خدا لعنتش کنه خودشم کچل پیر بود عوضی بی سرپا ...میگفت من زنم مریضه مستاجر خیلی بدبختم منم فقط گفتمخدا کمکتون کنه