2777
2789
عنوان

به نظرتون به مادرشوهرم زنگ بزنم؟

280 بازدید | 22 پست

سلام بچه ها. 

ما قرار بود بریم پیک نیک باهم، بعد مادرشوهرم گفت خاله اینا بیان عیب نداره؟ ما گفتیم عیبی نداره بیان. بعد دوروز قبل رفتن گفتن که یکی از اقوام خالشینا که خودشون باهم ارتباط دارنو و ما یبار توی مهمونی همدیگرو دیدیم و هیچ حرفی برای گفتن نداشتیم و خیلی خودشونو میگیرن میخوان بیان!! خب وقتی ما توی اون مهمونی بودیم هیچکس با ما هیچ حرفی نمیزدو همسرم از تنهایی اومد آشپزخونه هم صحبت ماها شد! خب طبیعیه که آدم با کسایی که حتی توخونه ام راحت نیست نتونه بره پیک نیک! همسرم گفت نمیریم و تمام.

بعدش مادرشوهرمن ازم پرسید میاید؟ منم داستانو گفتموایشون گفتن .... قبلا مشکلی نداشت الان نمیدونم چرا مشکل داره! خب یعنی تو باعث شدی

بارها تو صحبتاشون گفتن شما باهم ازدواج کردین .... عوض شده! درصورتی که من همسرمو ماهی یکبار با التماس خونه مادرش میبرم، خودش تمیل ندار بخاطر هزارو یک مشکل!

بگذریم از اینکه مادرشوهر من با تیکه و کنایه هی میخواد منظورشو به من بفهمونه و بعدش با سیاست از همسرم میپرسه که میاید؟ بعدشم که فهمید من به شوهرم گفتم چه حرفایی زده ناراحت شدو گفت گوشیت مگه تابلو اعلاناته و این حرفا.

حالا حدود 8-9 روز میگذره و مادرشوهرم زنک نزده، منم نزدم. بنظرتون بزنم؟

خودم دلم نمیاد نزنم اما نمیدونم چیکار کنم  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بنظرم به شوهرت بگو اینجوری شده. بنظرت من زنگ بزنم یا نه .

اگه گفت نزن ، دیگه پای اونه حرف و حدیث های بعدش 😶

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍
شوهرم میگه نه نزن

مادر اونه . لابد اون بهتر می‌شناسه و می‌دونه 🙄

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

تو که اینقد خوبی بزن

ولی اینجور وقتا دلیل اصلی نرفتنتون رو نگو و یه بهانه بیار

تازشم اینکارم همسرت باید بکنه و بهانه ای ک میاره هم به خودش باید ربط داشته باشه نه شما

اینطوری حساسیت مادرش رو شما کمتر میشه و مشکلی هم پیش نمیاد

مثلا همسر من از یکی از اقوام ما خوشش نمیاد من ب مامانم میگم مامان من چون درس دارم این مهمونی رو نمیایم نمیگم چون محمد از فلانی بدش میاد نمیایم.

یا همسرم ب مادرش میگه چون مگ باید فلان روز سرکار باشم نمیتونیم بیایم نمیکه حورا با فلان کس حال نمیکنه ببینتش 

خانم آقای دکتر
تو که اینقد خوبی بزن ولی اینجور وقتا دلیل اصلی نرفتنتون رو نگو و یه بهانه بیار تازشم اینکارم همسرت ...

اتفاقا خود همسرم گفتش که نمیایم من با اونا راحت نیستم، واقعنم یک کلام نمیتونیم صحبت کنیم باهم، نه اینکه ما آدمای منزوی باشیم، خب رفت و آمد نداشتیم ندیدیم و اونا خودشون هم زیاد سعی به برقراری ارتباط نمیکنن و خیلی سنگینن.

منتها مادرشوهرمن فکرمیکنه من یه جلادم، نمیدونه که انقدر اذیتش کردن همسرمو دلش نمیخواد حتی تلفنی هم صداشونو بشنوه!

من موندم این وسط هی حرف میشنوم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792