سه سالی هست ازدواج کردیم و سی سالمه .شوهرم به شدت لجباز و تحت سلطه خونوادشه با اینکه هیچ کاری براش نکردن حتی عروسی هم نگرفتن.منم خسته شدم از جر و بحث و کشیدم کنار هرکاری دوست داره بکنه. من خیلی بچه دوست دارم ولی اون میگه زوده. من بخاطر سنم و اینکه دوتا بچه میخوام نگرانم دیر بشه از یطرفی خودم زندگی و شوهرم رو دوست ندارم حتی گاهی فکر میکنم جدا شم. نمیدونم بچه بیاد دلگرم میشم به زندگی یا نه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
در یک شب از شب های زیبا خدا تورا در دستانمان قراررداد و مارو لایق تو دانست از ان پس تو به زندگیمان رنگ ومعناو مفهوم دادی...پسرمون دارا عشق زندگیه مامانو باباش یه مردادیه جذاب
تازه سه سال ازدواج کردی وقتی که میگی زندگی و شوهرت رو دوست نداری همه اوایل تو اوج عاشقی و هیجان هستن و طرف مقابل براشون بهترینه تو الان این حس رو داری که جدا بشی زندگیت بهتر میشه بهتره تا وقتی از عشق و احساس خودت مطمین نشدی نفر سوم وارد زندگیت نکنی
ببین هر کسی یه ایرادی داره، چرا مشاوره نمیری وقتی زندگیت رو دوست نداری بچه نیار
ده جلسه است شروع کردیم و داریم ادامه میدیم ولی جلوی حرف نمیزنه فقط گوش میده میاد خونه باز سر کوچکترین چیز لجبازی میکنه .روزها شده اصلا با هم حرف هم نزدیم. میدونی من چجوری به قضیه نگاه میکنم:اونم حتما بچه میخواد ولی خب دوسال دیگه اون موقع اگه نشه بخاطر سن من و ما جدا شیم به ضرر من میشه که دیگه هیچ وقت مامان نمیشم.ولی خب با این دلیل هم نمیشه تو زندگی با مشکلات بچه اورد که اوضاع خرابتر شه
ده جلسه است شروع کردیم و داریم ادامه میدیم ولی جلوی حرف نمیزنه فقط گوش میده میاد خونه باز سر کوچکتری ...
ببین تو زندگی باید گذشت داشت، من اوایل با شوهرم خیلی اختلاف داشتم، لجباز بود، بعد من این رو پذیرفتم و حلش کردیم، من خودم اصلا طاقت قهر ندارم، ای کاش با سیاست با شوهرت کنار بیای، یا زودتر جدا بشی، باز خودت میدونی،