سه سالی هست ازدواج کردیم و سی سالمه .شوهرم به شدت لجباز و تحت سلطه خونوادشه با اینکه هیچ کاری براش نکردن حتی عروسی هم نگرفتن.منم خسته شدم از جر و بحث و کشیدم کنار هرکاری دوست داره بکنه. من خیلی بچه دوست دارم ولی اون میگه زوده. من بخاطر سنم و اینکه دوتا بچه میخوام نگرانم دیر بشه از یطرفی خودم زندگی و شوهرم رو دوست ندارم حتی گاهی فکر میکنم جدا شم. نمیدونم بچه بیاد دلگرم میشم به زندگی یا نه
بخاطر خودخواهی خودت که دوس داری مادر بشی که یه بچه رو بدبخت نکن..
خدایا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها هر کسی که امضای منو میخونه حاجت قلبیشو بده و کمکش کن.توفیق خواندن نماز را بهش عنایت کن.یه صلوات برای ظهور و سلامتی امام غریبم بفرست لطفا عزیزم.دوستون دارم.حلالم کنید اگر توی تاپیکی دلتونو شکستم.
ببین هر کسی یه قلقی داره، مثلا شوهر من خانواده اش براش مهمه، منم احترامش کردم، اول قهر میکرد اعصبانی میشدم، بعدش برام مهم نبود، دیگه قهر نکرد، دوست داره فکر کنه قدرت دست اون هست همین کارو میکنم، به جاش حتی کارهای خونه و بچه رو همه رو انجام میده